زبان حال مادر با فرزند حسینی اش
از دست میروی پسرم روضه کم برو
دیوانه میشوی پسرم روضه کم برو
بازم که صورتت پر زخم و جراحت است
وقتی معذبی پسرم روضه کم برو
امشب چه روضه ای شنیده ای که بازم هم
اینقدر پر تبی ؟ پسرم روضه کم برو
میترسم آخرش همه را مبتلا کنی
دیوانه میشوی پسرم روضه کم برو
.
.
.
فرزند در جواب مادرش میگوید:
از دست میروم ولی روضه میروم
دیوانه میشوم ولی روضه میروم
بنگر که صورتم پر ضخم و جراحت است
وقتی معذبم بخدا روضه میروم
امشب دوباره روضه زهرا س شنیده ام
تا وقت مردنم بخدا روضه میروم
ترسیده ای که من به همه مبتلا شوم
دیوانه میشوم نروم . روضه میروم