محمد ساقی بزم وجود است جهان مست از می غیب و شهود است
ولایت همچومی درجام هستی است "غدیر خم" خمِ این شور و مستی است
علی عطر و جهان گلخانه اوست حقیقت برگی از افسانه اوست
اگرمولا"ولی" می شد چه می شد؟ خلیفه گر "علی" می شد، چه می شد؟
ولی خاتم دوباره بی نگین شد عدالت با علی خانه نشین شد
سقیفه ساعد ماتم شد آن روز نصیب و سهم شیعه غم شد آن روز
دوباره بولهب آتش برافروخت درِ بیت النبی در شعله اش سوخت
سران توطئه با هم نشستند دل و پهلوی عصمت را شکستند
هزاران دستِ بیعت گر کجا رفت؟ وفا با آل پیغمبر کجا رفت؟
اگر پیمان مردم با ولی بود اگر پیوند، با آل علی بود
نه فرمان علی از یاد می رفت نه رنج و زحمتش بر باد می رفت
نه بر روی زمین می ماند قرآن نه قدرت تکیه می زد جای برهان
نه حق بی یاور و مطلوم می ماند نه امت از علی محروم می ماند
غدیر خم اگر سایه فکن بود ولایت اهرمی دشمن شکن بود
صفوف ما جدا از هم نمی شد شکوه و عزت ما کم نمی شد
نه "ما "تقسیم می شدبر"تو"و"من" نه بذر فتنه می پاشید دشمن
کنون ماییم و درد داغداری کنون ماییم و اشک سوگواری
غدیر ما محرم دارد امروز محرم بذر غم می کارد امروز
ولایتگنج عشقی دردل ماست محبت هم سرشته با گِل ماست